دیشب با دختر کوچکم بیرون رفته بودیم. برایش بستنی خریدم. کلی ذوق کرد. وقتی داخل خانه برگشتیم، خانمم گفت بستنی خورده؟ بالاخره لب و لوچه‌اش کثیف شده بود. گفتم بله. گفت حیف نبود؟ گفتم چی؟ گفت این الان شکمش پر شده؛ حیف نبود به جای برنج و مرغ و چیزهای مقوی، بستنی به او دادی؟

دیدم انصافاً حیف است. به ایده جالبی رسیدم که البته قبل‌تر نیز می‌دانستم؛ اما برایم علنی‌تر شد. این‌که زمان و انرژی ما آدم‌ها هم مثل معده آن‌ها، محدود است. بالاخره این زمان و انرژی با یک سری کارها پر خواهد شد یا صرف یک سری از کارهای مشخص خواهد شد. چرا این کارها، بی‌مقدار و کوچک و پست باشد؟

به قول بزرگی، فقط برای کارهای بزرگ عرق بریز؛ برای کارهای کوچک عرق نریز.

وقتی قرار است عرق بریزیم، ‌پدرمان در بیاید، اذیت بشویم، زمان و انرژی نازنین‌مان گرفته بشود، پس چرا این‌ها صرف کارهای بزرگ نشود، هان؟

زمان و انرژی مورد نیاز در همه آدم‌ها یکسان است؛ اما اولویت‌ها و نوع کاری که موفق‌ها و ناموفق‌ها برای صرف شدن همین زمان و انرژی در نظر می‌گیرند، یکسان نیست.

همه تفاوت همین‌جاست.

کمی بلنداندیش و بزرگ‌اندیش و بلندنظر باشید؛ واقعاً حیف نیست؟

 

---------------------------------------------------------------------------------------

برای موفقیت باید یک «شرخر درون» داشته باشید

چرا برای کارهای بزرگ‌تر عرق نریزیم؟

یک اعتراف خیلی تلخ درباره موفقیت: شاید نباید این همه کتاب می‌خواندم

زمان ,انرژی ,حیف ,کارهای ,صرف ,عرق ,زمان و ,و انرژی ,خواهد شد ,یک سری ,کارهای بزرگ

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مرکز نشر الکترونیک آثار استاد اکبر دهقان (رحمت الله علیه) barangtarh.ir خرید و فروش ضایعات کارتن و کاغذ و ... تبلیغات فناوری اطلاعات و ارتباطات یک مرد آبی موعود، بانوی ایرانی دلاوران ایران زمین وبلاگ شخصی مهدی الماسی دلنوشته های وحید کیاپور